Sunday, August 21, 2011

ارّه

اگر حوصلهٔ روضه نداری جدا توصیه می‌کنم کانال رو در کمتر از جیک ثانیه عوض کنی‌. دیدی تا بحال چطور یک سری بحث احمقانه (و تاکید می‌کنم واقعا احمقانه) که هیچ مورد علاقه ات نیست، یهو بدون اینکه بفهمی آلوده، یا بهتر بگم درگیرت می‌کنه؟ و با اینکه هیچ علاقه مفهومی‌ و یا غیر مفهومی‌ به بحث نداری باز هم از دست‌و پا زدن در باتلاقش لذت می‌بری؟ "ارّه" چیز مفیدیست. در واقع بسیار چیز مفیدیست. در مزایای ارّه اینکه چوب می‌‌برّد، دسته دارد، دندانه دارد، باز هم دندانه دارد و از همه مهمتر اینکه ادعا ندارد. مثلا اگر یک درخت تنومند را نفله می‌کند اما اررو گوزه زیادی نمیکند که من ال می‌کنم و بل‌ می‌کنم. که من رستم دستانم و نفسکش! می‌‌برّد و میرود پی‌ کارش. اما از بین این همه فایده حیف که یک ایراد کوچکی هم دارد. و آن اینکه اگر در کون گیر کند پدر صاب بچه را در میاورد. نه راه پس دارد، نه راه پیش. چه بکشی بیرون و چه بدهی‌ تو، کون را به دو نیمهٔ مساوی تقسیم می‌کند. من به نیمهٔ پر لیوان را نگاه کنم. اگر خوب فکر کنی‌ همینجا یک نکتهٔ ظریف نهفته است که خود یکی‌ از مزایای ارّه است . با وجود همین یک ایرادی هم که دارد لاقل مساوات را رعایت می‌کند و کون را مثلا به دو نیمهٔ نامساوی تقسیم نمیکند. مثلا نمی‌گوید حالا که کونت دارد پاره میشود من چرا خودم را خسته کنم و صاف ببرم؟ و یا قرینه ببرم؟ و یا مساوی ببرم؟ ارّه وجدان کاری دارد! نه اینکه فکر کنی‌ بنا به دلایلی دارم از ارره دفاع می‌کنم، ابدا ! صرفاً خواستم انصاف را رعایت کنم، همین! اما یقین دارم اگر ارّهٔ ایرانی‌ بود می‌‌رید تو کون. یعنی‌ چه دیدنیست قیافهٔ کونی‌ که یک عمر به همه ریده اما حالا گیر پدیده‌ای به نام "ارّهٔ ایرانی‌" افتاده! گمان کنم چیزیست شبیه قیافهٔ علی‌ دایی وقتی‌ پنالتی را گًل نکرد! اررهه یا کج می‌برید، یا تیغش کند بود، یا دسته‌اش می‌شکست، یا بجای دو قسمت به سه‌ قسمت (و یا بیشتر) تقسیم میکرد، یا پر حرف بود و برای کون از درختای تنومندی که بریده بود تعریف میکرد، یا می‌نالید از وسعت کار، یا می‌نالید از بوی کون، یا وسط کار، بعد از این همه فیلموسیانس، قهر میکرد و دست از کار می‌کشید! تو می‌‌ماندی و یک ارّهٔ نیم گیر و یک کون پاره پاره! بگذریم.

دلم می‌خواست سلامت باشم، که هستم. اما یک چیزایی دیگه‌ای هم هست که دلم می‌خواستم. دلم می‌خواست آدم مهربانی بودم، که نیستم. دلم می‌خواست فرانسه بلد بودم، که نیستم. دلم می‌خواست پدرم مرا دوست داشت، که ندارد. دلم می‌خواست زنم موهای زیر بغلش را بهتر میزد، که نمیزند. دلم می‌خواست شکم نداشتم، که دارم. دلم می‌خواست دنیا را دیده بودم، که ندیدم. دلم می‌خواست موسیقی‌ میدانستم، که نمی‌‌دانم. دلم می‌خواست معمار موفقی‌ بودم، که نیستم. دلم می‌خواست آدم با سوادی بودم، که نیستم. دلم می‌خواست آدم محبوبی بودم، که نیستم. دلم می‌خواست این اررهه دندانه نداشت، که دارد! دلم می‌خواست کانال را عوض می‌کردم، کانال را عوض میکردی، کانال را عوض میکرد، کانال را عوض میکردیم، کانال را عوض میکردید، کانال را عوض میکردند.

No comments:

Post a Comment