Sunday, May 24, 2009

آهای طرفدار‌های آقای کروبی! تو رو به خدا کوتاه بیاین


آهای طرفدار‌های آقای کروبی! روی صحبتم با شماست! تو رو به خدا کوتاه بیاین. از بخت موسوی نکاهید. احساساتی‌ شدین بخدا. منم کیف می‌کنم از حرفای کروبی اما باور کنین اینا همش حرفه.همش ژست انتخاباتیه.

۱-این آدم اگه یه سر سوزن شبیه حرفاش بود، وقتی‌ اصلاح قانون مطبوعات رو به دستور رهبر از مجلس حذف کرد صداشو پیش نماینده‌ها بالا نمیبرد. صدای نماینده‌هایی‌ رو که مردانه با این کار مخالفت کردند رو به بهانهٔ مخالفت با نظام خفه نمیکرد. آقای کروبی با قلدری این حکم رو به نماینده‌ها چپوند. اگه مرد بود، اگه کمی‌ شبیه حرف‌های امروزش بود، اون روز جلوی نماینده‌ها درشتی نمیکرد بلکه گردن کج میکرد و عذر خواهی‌ میکرد که ماموره و معذور! نه اینکه قانون رو با قلدری زیر پا بذاره.

۲-ایراد شما به موسوی چیه؟ همونی که کروبی میگه؟ که تا حالا کجا بوده؟ چی‌ کار میکرده؟ مگر نه اینکه هر جا بوده و هر غلطی که میکرده، اما قانون رو زیر پا نمی‌‌گذاشته. آقاجون دوری کرده از کثیفی و نکبت! تو رو خدا دوباره فکر کنین! به نظر من تا حالا مثل مرد کنار بوده، و حالا هم مثل مرد اومده که باشه و تغییر بده. چرا کسی‌ که می‌خواد از سکون خارج بشه زیر بغلش رو نمیگیرن که کمکش کنین؟ چرا سکوتش رو می‌کنین پتکی توی سرش؟ چطور نمی‌‌بینید هوای قدرتی‌ رو که کروبی در سر داره؟ تا حالا چند بار کنار زده شده و باز آمده؟ اما آمدن میر حسین از سر قدرت طلبی نیست. اگر جاه طلب بود مگر نه اینکه صد تا پست بهتر از آنچه کروبی داشته(که امروز به اونا اتکا میکنه) در اختیارش بود؟ میر حسین آمده چون تغییر رو لازم دیده.

اما اگر ایراد شما به موسوی، مثل ایرادی که کروبی به او میگیره نیست و از اون دسته‌ای هستین که معتقدین میر حسین قدیمی‌ فکر می‌کنه و باز گشت به گذشته است: اول اینکه "با تاسف زیاد" باید بگم گذشته همیشه بد نیست مخصوصا در کشور ما.‌ای کاش گذشته همیشه بد بود. دوّماً اگر موسوی حرفی‌ نمیزنه که هیجان آدم رو بر انگیزه (مثل کاری که سایرین میکننن) به نظر من نشونهٔ واقع بینیه اونه و نه متحجر بودنش. در باغ سرخ و سفید نشون بده که چی‌؟ هممون میدونیم که حرفای رادیکال (و البته خوشیند) کروبی دربارهٔ تغییر قانون اساسی‌ و...و... باد هواست! فقط حرفه!

و یا اگر از دسته‌ای هستید که به جهت گیری تحکیم وحدت استناد می‌کنید، مگر هر چه که تحکیم وحدت بگه باید به اون عمل کرد؟ اگر بنا بر این بود، من فکر می‌کنم ما بیشتر از اینکه وامدار سفارش تحکیم وحدت باشیم وامدار سفارش خاتمی به رای دادن به میر حسین هستیم.

۳- اشتباه نکنین! بین "شجاع بودن" و "کله خر بودن" خیلی‌ فرقه. کروبی شجاع نیست بلکه یه کله خره تمام عیاره.‌ای کاش گاهی شجاع بود اما نیست، همیشه کل خره. آدمی‌ که از روی عصبانیت هر حرفی‌ به دهانش بیاد، آخرین چیزیه که وضع بحرانیه ایران امروز به اون احتیاج داره. به عقیدهٔ من ما باید به آهستگی از کنار این بحران نزدیک به انفجار حرکت کنیم. هر گوز بیجایی میتونه وضع رو واقعا از کنترل خارج کنه.

۴-اصلا گور پدر هر دو شون. مگر نه اینکه مهم خلاصی از وضع موجوده؟ مگر نه اینکه باید اون کسی‌ که شانس بیشتری داره رو هل بدیم جلو که این شازدهٔ موجود رو کنار بزنه؟ گیریم که کروبی کاندید بهتری باشه. متاسفانه یا خوشبختانه این اتفاق برای موسوی افتاده که شانس بیشتری داشته باشه برای بالا رفتن. بیاین و از خواست‌های شخصی‌ کوتاه بیاین. فروتنی فرهنگ ماست. چیزیه که ازش دم می‌زنیم. بیاین و به نفع ایران دست به دست هم بدیم تا از این وضع خالص بشیم. الان مهم این نیست که کروبی یا موسوی، مهم نجات ایرانه.

با اینکه طرفدار موسوی هستم اما قسم میخورم که اگر شانس کروبی بیشتر بود از خواست خودم پایین می‌‌اومدم و به کروبی رای میدادم. حالا که شانس موسوی بیشتره شما رو به خدا شما دیگه کوتاه بیاین. اون پشیمونی لعنتی در یک قدیمه ما در انتظار نشسته. نگذارید چهار ساله دیگه رو با پشیمونی بگذرانیم.

Thursday, May 14, 2009

Longing

طرح و عکس - اردوان
از مجموعه پایان نامه معماری : تمنای وصال - خوشنویسی و شعرایرانی در فضا
From MArch Thesis: Desire of Unison
Transcription of Persian Calligraphy into Space


You made me wait so long, so long that
I got used to missing you
You came back after a long time
I now love longing* for you more
than I love you


* [ Longing = تمنای وصل ]

Wednesday, May 6, 2009

!سی‌ و شیش ثانیه. همین




خانومه...! [۱ ثانیه]

- بله ؟ [۲ ثانیه]

سلام [۳ ثانیه]

- سلام ؟ ؟ [۴ ثانیه]

اسم من اردوانه. از بچه‌های معماری هستم. من مدتی‌ یه می‌خوام با شما صحبت کنم اما فرصتش پیش نیومده. [۱۰ ثانیه]

- بفرمایید ؟ ؟ ؟ [۱۱ ثانیه]

می‌خواستم بگم اگه امکانش باشه که با شما بیشتر آشنا بشم خیلی‌ خوب می‌شه. [۱۵ ثانیه]

مکث [۱۶ ثانیه]

مکث [۱۷ ثانیه]

- شما باید به من مهلت بدین. [۱۹ ثانیه]

حرفی‌ نیست، من هیچ عجله‌ای ندارم. فقط خبرش رو چه جوری از شما بگیرم؟ دانشگاه؟ تلفن؟ ایمیل؟ [۲۵ ثانیه]

- همون ایمیل خوبه. [۲۶ ثانیه]

چیه آدرسش؟ [۲۷ ثانیه]

- ....ات یاهو دات کام [۳۲ ثانیه]

خیلی‌ ممنون واقعا [۳۳ ثانیه]

- خواهش می‌کنم [۳۴ ثانیه]

خدانگهدار [۳۵ ثانیه]

- خداحافظ [۳۶ ثانیه]


سی‌ و شیش ثانیه. همین !

اما من برای این سی‌ و شیش ثانیه، شیش ماه جون کنده بودم. روی هر کلمه‌اش کلی‌ فکر کرده بودم. کلی‌ چرکنویس سیاه کرده بودم. مثل یه دانشمند آشفته که پی‌ حل یه مساله است روزها و شب‌ها این کلمات رو طوری تنظیم کرده بودم که درست بخوره به هدف. هنوز تن صدا روی دونه دونهٔ جمله‌هایم یادمه. بعد از هشت سال، هنوز با زمزمهٔ این کلمات، دلهرهٔ آمیخته با هیجان اون سی‌ و شیش ثانیهٔ وصف ناپذیر وجودم رو فرا میگیره. سی‌ و شیش ثانیه‌ای که گمان می‌کنم از عمر ۲۹ ساله‌ام تفریق شده و در جای دیگری گذشته. در ناشناخته‌ای جدا از من، خاک، زمان.

با اینکه این سی‌ و شیش ثانیه، تقریبا تمام رابطهٔ من با خانومه...بود اما در اون لحظه -و همچنین قبل و بعد از اون لحظه- محال بود باور کنم که خانومه...هیچ مهرهٔ مهمی‌ در این بازی نیست. بلکه مهم واقعی‌ راه بود نه هدف! رسیدن به لحظه‌ای بود رها. نزدیکی‌ به خود بود نه به او.

مدتهاست انتظار را طنازتر می بینم تا لذت وصل.


خواهد به سر آید غم هجران تو یا نه ‌ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

شیخ بهائی